فریمان-معتمدین معین

ساخت وبلاگ
نقاشی در فریمان نماز صبح مان را خوانده بودیم؛سکوت بود و مه آلودگی؛مثل پاییز های مناطق غرب کشور. حمید و من و امین راه نسبتا طولانی در پیش داشتیمقصدمان بازدید از پلایای بجستان و برگزاری کرسی آزاد اندیشی در شهر یونسی بود.ریاست شورای شهر پیشنهاد کرد در نماز جمعه برادر امین صحبت کند... از خاطرات حضور در سوریه و نقاشی تصاویر شهدای مدافعین حرم.اتومبیل در جاده به واسطه مه متراکم آهسته حرکت می کرد...و امین داشت تمرین روایتگری می کرد... می گفت به دعوت نماینده  وقت محترم مقام معظم رهبری در سوریه تصاویر شهدای بسیاری را در محدوده زینبیه ترسیم کردم...شهدای زینبیون؛حزب الله؛ ایرانی؛ فاطمیون و ... سخت مشغول کار بودم...عطر و رایحه خوشی احساس کردم...فردی با گامهای استوار و محکم از کنارم عبور کرد...به من سلام کرد و خدا قوت گفت....من پاسخ سلام را دادم و با قلم مو کارم را ادامه دادم...با شنیدن کلمه قاعد  و احترام نظامی متوجه شدم سردار دلها ؛سردار سلیمانی است...تا خودم را به آن محدوده رساندم اتومبیل حرکت کرد.... آهی کشیدم و برشوربختی ام در دیدار اش  سر تکان دادم...تمام دیوار ها از تصاویر شهدای مدافع حرم پر شده بود....فقط آخرین مکانبخاطر باران و ...خالی بود...من و حمید با حوصله و کنجکاوی صحبت های امین را گوش می کردمو با مکث امین.... گفتیم ؛خوب ؛ادامه اش...امین لحن صداش عوض شد؛حالا فضای بیرون ماشین روشن و طلایی رنگ بود اما چشمان امین ابری و غمگین...گفت چند روز بعد شنیدیم سردار شهید شده ...آخرین قسمت نقاشی ...تصویر سردار سلیمانی شد...رهگذران اهل سنت و یا شیعی قلمهای که نقاشی می کردم می بوسیدند...برخی به تصویر سلام می دادند و من سرگشته و حیران روی داربست تماشایشان می نمودم...امین آب ده فریمان-معتمدین معین ...
ما را در سایت فریمان-معتمدین معین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mf89o بازدید : 160 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 4:12

دفاع مقدس ؛ راوی خانم دکتر اکرم سلاطینی اسلامیهاواسط جنگ بود، به منظور بازدید از مناطق جنگی به همراه دو خانواده از رزمندگان وفرماندهان جهاد سازندگی (پشتیبانی جبهه و جنگ) خراسان،که به ماموریت می رفتند، من نیز عازم منطقه جنوب در خوزستان شدم ،هوای خوزستان داغ بود،در خانه های سازمانی فرماندهان جنگ در اهواز  مستقر بودیم،هواپیماهای عراق وقت وبی وقت روی سر ماحرکت می کردند وهر دفعه گوشه ای از خوزستان رو می کوبیدند،همسران صبور وشجاع رزمندگان وفرمانده هان ساختمان ما ،هر روز  با افتخار، عزیزانشان را ، که با بیسیم از خط، سریعاً احضار می شدند بدرقه می کردند ،وشب در برگشت دلاورمردانشان، دراسترس نگرانی،خواب به چشمانشان نمی رفت، ومنتظر برگشت وملاقات چند ساعته آنان می نشستند،یادمه ،یک شب  برق ها قطع شد ،لذا کولر ها نیز از کار افتاد ،همه خواهران از شدت گرما،رفتیم روی پشت بام،...ساختمان کناری ما ،پادگان ومقر رزمندگان بود ،عده ای از برادران هم از شدت گرما برای استراحت  روی بام ،در جوار ساختمان ما ، مستقر بودند،گویا دلمان به وجود غیرت وشجاعت آنان گرم بود ،لذا ساعاتی آنجا ماندیم تا شیر مردان غیور ما ،برای دمی استراحت ،به منزل آمدند،خیلی عجیب بود ،گمان نمی کردم از شدت گرما وایجاد عرق ،پشت لباس رزمندگان  نمک بسته باشد ،خسته اما با انگیزه وبا ایمان،وقتی صبح یا نیمه شب فرمانده هان (و جانباز شهید حاج مرتضی بابای خراسانی) به طرف قرارگاه یا خط حرکت می کردند، دوباره ساختمان خالی از وجود مردان می شد ودغدغه  همسران از آوردن خبر شهادت آنها.چهره ها رو دگرگون می کرد،،همه به هم نگاه می کرددند و یکدیگر رو دلداری می دادند.یکی دو روزی بود اوقات فراغتی برای برادر عزیزم ،فرمانده پشتیب فریمان-معتمدین معین ...
ما را در سایت فریمان-معتمدین معین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mf89o بازدید : 154 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 4:12

تحریف یعنی نگفتن آنچه واقعیت دارد و جهاد تبیین یعنی گفتن آنجه که امروز است طوماری از آنچه #انقلاب بر سر ایران آورد فریمان-معتمدین معین ...
ما را در سایت فریمان-معتمدین معین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mf89o بازدید : 143 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 4:12